دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۳ , 17 Jun 2024
يکشنبه ۶ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۲۸
کد مطلب : 422202

یک توصیه بد: همیشه مفید باش!

پروژه ایران : برای برخی همه چیز یک ابزار است که به ندرت برای خودشان لذت می‌برند!
کمال‌گرایی
کمال‌گرایی
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، آرنولد شوارتزنگر (بدنساز مشهور) نام کتاب اخیر خود را «مفید باش» گذاشته است؛‌آرنولد، یک کمال‌گرا است که در این اثر خود را توصیف می‌کند. او زندگی خود را از نظر پیشرفت و سودمندی مشاهده کرد و مدام از خود می‌پرسید: چگونه از اینجا به آنجا بروم؟ آرنولد متفکری است که عمدتاً آینده‌نگر است و به طور مزمن از لذت بردن از هر چیزی برای مدت طولانی می‌ترسد!
 
وقتی از یک کمال‌گرا در مورد اینکه چرا کاری را انجام می‌دهد یا چرا چیزی را باور می‌کند سوال می پرسید، اغلب به صورت عملی به شما می‌گویند که این تصمیم یا ایده چگونه به موفقیت فردی خود یا جامعه خود کمک می‌کند. از یک طرف، آنها ایده‌آلیست هستند و راه‌هایی را برای خلق آرمان‌شهر در سر می‌پرورانند. از سوی دیگر آنها به ندرت قادر به لذت بردن از یک هدف به خودی خود هستند. تلاش قابل توجه انتظارات قابل توجهی را ایجاد می‌کند و بنابراین در صورت برآورده نشدن آنها تلخی ایجاد می‌کند.
 
خوب بودن چیست؟ تلاش برای داشتن شخصیت بی‌نقص چیست؟ مفید بودن تنها یک جنبه از این دسته از افکار است؛ دیگری این توقع است که دیگران به همان اندازه مفید باشند. بنابراین وقتی از یک کمال‌گرا خواسته می‌شود که هدف خوبی را در نظر بگیرد، گاهی اوقات یک جای خالی ترسیم می‌کنند و خاطرنشان می‌کنند که نیاز به تجسم همیشه آن را درونی کرده‌اند، اما نمی‌توانند دلیل آن را مشخص کنند.
به نظر می‌رسد که دغدغه خوب بودن یک موقعیت بازتابی است. درست همانطور که همه چیز باید باشد و وقتی کسی آن را متقابل انجام نمی‌دهد، یک کمال گرا اغلب استدلال می کند که منصفانه نیست زیرا آنها بدون استثنا کاری را که خواسته شده انجام می‌دهند. آنها جهان خود را با خوبی و فایده کنترل می‌کنند. بدون پاداش‌های مورد انتظار، اعمال خوب اغلب به خودی خود احساس پوچی می‌کنند، که توسط تاریکی واقعیت نفی می‌شوند که اغلب به آنها اطلاع می‌دهد که انجام کار درست لزوماً به این معنی نیست که اتفاقات خوبی رخ خواهند داد.
 
بسیاری از ما فکر می‌کنیم که دغدغه عالی بودن، چه بخواهید یک شریک عالی باشید یا یک بیمار عالی، به این معنی است که روابط یک فرد باید سالم باشد. با این حال ما اغلب در مورد بیماران کمال‌گرا خود عکس آن را می‌یابیم. سختی فکر و نیاز دائمی آنها به استراتژی های مشخص و آزمایش شده زمان، برقراری ارتباط با شرکا و دوستان خود را برای آنها دشوار می‌کند. اغلب، افراد مهم آن‌ها در این فکر می‌مانند که آیا شرکای کمال‌گرایشان صرفاً برای آرام کردنشان و در نتیجه احساس خوبی نسبت به خودشان از نقطه امن خود خارج می‌شوند. بله، آنها ممکن است سعی کنند مفید و مفید باشند، اما اغلب سرسختانه از انحراف از این درک خودداری می‌کنند و بازخورد انتقادی را که نشان می‌دهد واقعاً چقدر ناکارآمد هستند، نمی‌پذیرند.
 
برای افراد کمال گرا، زندگی خطی است و نتایج قابل پیش‌بینی دارد. اگر این کار را انجام دهم، این اتفاق خواهد افتاد. خیلی ترسناک است که دنیا را به گونه‌ای دیگر در نظر بگیریم. بنابراین، مفید بودن می‌تواند حاکی از درجه بالایی از پیش‌بینی پذیری باشد، حداقل در تئوری. با این حال، مفید بودن اغلب نتیجه معکوس می‌دهد. اگر می‌خواهید از روشی که در درمان آموخته‌اید برای کمک به همسرتان استفاده کنید و او به شما بگوید که کار نمی‌کند، مفید نیستید. وقتی خوب هستید به این امید که دیگران از شما بیاموزند و رفتارشان را با شما تغییر دهند، مفید نیستید. اگر سخت تلاش می‌کنید تا یک نوازنده عالی باشید و در طول مدت طولانی به سختی دانلودها را جمع آوری کنید، مفید نیستید. کمال‌گراها اغلب نمی‌توانند کسالت یا اتلاف وقت را تحمل کنند، هر زمان که درمان منجر به پیشرفت نشود، مبارزه می‌کنند. با این حال، اینکه بتوانیم با درمانگر خود بنشینیم و به شیوه‌ای معنادار در گفتگو مشارکت نداشته باشیم، می‌تواند گاهی به شکل رشد خود منجر شود، به خصوص اگر درمانگر از این نوع گفتگو استقبال کند.
 
برخی از افراد می‌خواهند یاد بگیرند که چگونه به طور کامل شریک زندگی خود را مورد خطاب قرار دهند در حالی که فقط باید سعی کنند، کنجکاو باشند. وقتی به نظر می‌رسد که گویی در حال خواندن یک فیلمنامه هستند، این تبادل ممکن است غیرواقعی به نظر برسد و ممکن است انگیزه‌های فرد کمال‌گرا زیر سوال برود. مثلا چرا او اینقدر تلاش می‌کند که مرد خوبی باشد؟ آیا او واقعاً به احساس من اهمیت می دهد؟ در نهایت، ممکن است فرد به این باور برسد که برای شریک زندگی خود، زیبا جلوه دادن مهمتر از خوب بودن است. یا بهتر است بگوییم که مفید بودن مهمتر از سر ملاحظه‌کاری است.
 
با این استدلال که کمال‌گرایی اخلاقی اساساً در مورد ایمنی است، من به این نکته اشاره می‌کنم که هیچ‌کس صرفاً خوب نیست، بنابراین می‌توان شروع به ترک وسواس نسبت به خوبی ناب کرد، زیرا وجود ندارد. وقتی کمال گراها به خود فکر می‌کنند، ممکن است متوجه شوند که وقتی شریک زندگیشان به نوبه خود مهربان نیستند و نسبت به آنها احساس حقارت می‌کنند، عصبانی می‌شوند.
 
اگر کسی به سختی از یک رابطه سود می برد، باید در مورد آن تجدید نظر کند. اما اگر کسی عمدتاً برای نوع خاصی از پاداش مهربان یا مفید باشد، ممکن است در انتظارات و انگیزه‌های اعمال خود تجدید نظر کند. گاهی اوقات خوب بودن پاداش خودش است، مخصوصاً وقتی با سکوت مواجه شود. این چیزی است که آن را بسیار ارزشمند می‌کند.
 
 
 
https://theiranproject.com/vdcjy8ex8uqe88z.fsfu.html
نام شما
آدرس ايميل شما