پروژه ایران : فریماه فرجامی، فقط در عرض ده سال ماندگارترین نقشهایی که هر بازیگر زن آرزویش را داشت، بازی کرد؛ فقط ده سال و بعد ناپدید شد.
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، فریماه فرجامی عجیبترین بازیگر تاریخ سینمای ایران است. ده سال اول کارنامهاش پر است از شاهنقشهایی که هر بازیگر زنی آرزوی بازی در آن نقشها را دارد. با تمام کارگردانان مشهور و بزرگ سینمای ایران کار کرد؛ داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، علیرضا داوودنژاد، علی حاتمی، رخشان بنیاعتماد و واروژ کریم مسیحی نقشهای دشورار فیلمهایشان را به او سپردند و فرجامی هم توانست این نقشها را به هنرمندانهترین شکل ممکن ایفا کند. نقشهایی که هر کدام به شکلی و به دلیلی در سینمای ایران ماندگار شدند.
فریماه فرجامی این کارها را فقط در ده سال انجام داد. چهل ساله که شد عملاً تمام شد. همه میدانند چهل سالگی برای بازیگران بزرگ سینما یک شروع دوباره است. براندو تازه در میانسالی روی دور موفقیت اُفتاد و توانست شاهنقش تمام دوران حرفهای خود یعنی دون ویتو کورلئونه را بازی کند. جان وین تا پایان عمر نقش اول بازی کرد و بت دیویس در میانسالی با بازی در «چه بر سر بیبی جین آمد» خودش را احیا کرد. اما ماجرا برای فریماه فرجامی دقیقاً برعکس بود.
او در چهل سالگی و در اوج شهرت و موفقیت تصمیم گرفت مسیر خودویرانگری را انتخاب کند. تصمیم گرفت به تمام آن کارنامه درخشان و موفق پشت پا بزند و با رفتن سراغ مسائل حاشیهای (اعتیاد) همه چیز را نابود کند و تمام شود. انتخاب عجیبی بود. آنقدر عجیب که هیچکس از تماشاگران سینما تا منتقدان آن را باور نمیکنند. اما فرجامی این تصمیم را گرفت و همه چیز ناگهان تمام شد.
این پایان به شکلی بود که وقتی فریماه فرجامی در هفتاد و یک سالگی به کما رفت خیلی از تماشاگران سینمای ایران یادشان نبود چنین بازیگری هم وجود دارد. پرسش مهمی که در این میان پیش میآید این است که مقصر رقم خوردن چنین سرنوشتی کیست؟ خود بازیگر؟ اطرافیان او که با دادن مشاورههای غلط و عدم همراهی فرجامی را به این سمت سوق دادند؟ یا سینمایی که یک بازیگر را تا زمانی میخواهد که برای او سودآوری داشته باشد؟ سینمایی که برای زنان میانسال نقشی درنظر نمیگیرد؟ شاید هم مجموعهای از تمام این عوامل باعث میشود که فرجام کار بازیگر مشهوری مانند فرجامی چنین باشد. حقیقت امر هم این است که زیاد مهم نیست چه عواملی باعث سقوط فریماه فرجامی شدند. مهم این است که نتیجه این خودویرانگری، نابودی یکی از مهمترین استعدادهای سینمای ایران بود. تماشاگرانی که بعد از سالها فرجامی را با آن چهره ویرانشده در برنامه هفت دیدند که از همکارانش انتقاد میکرد شوکه شدند. نه به خاطر اظهارات یا موضعگیریهای جنجالی فرجامی که انتقاد تند امین تارخ، رخشان بنیاعتماد و فاطمه معتمدآریا را به دنبال داشت. شوکهشدن تماشاگران ایرانی به این خاطر بود که با تصویر عریان و حقیقی شکست مواجه میشدند. اگر کسی بخواهد یک مثال واضح از شکست بزند بدون شک آن مثال فریماه فرجامی است. بازیگری که سرنوشتش ما را یاد آن دیالوگ مشهور شهاب حسینی در فیلم درباره الی میاندازد: «یک پایان تلخ بهتر از تلخی بیپایان است» و کیست که نداند زندگی فرجامی تلخی بیپایان بود. به بهانه سالروز تولد این هنرمند بزرگ سینمای ایران در اردیبهشت ماه به سراغ هشت فیلم مهم کارنامه او رفتهایم.
خط قرمز | کارگردان: مسعود کیمیایی | سال ساخت: ۱۳۶۰
سالهای آغازین دهه شصت سالهای گیجی و حیرانی سینمای ایران بود. کارگردانان مهم سینمای ایران که موج نو را پایهگذاری کرده بودند نمیدانستند این انقلاب چه مسیری را طی خواهد کرد. برای همین فیلمهای اول کارگردانان آن نسل بیشتر برای تست کردن شرایط بود تا ببینند میتوان هم چنان در سینمای ایران فیلم ساخت یا نه. مسعود کیمیایی هم برای ساخت اولین فیلمش سراغ فیلمنامه «شب سمور» بهرام بیضایی رفت و با تغییرات فراوان در آن «خط قرمز» را کارگردانی کرد. یک درام سیاسی که سرگذشت یک مامور امنیتی بنام امانی (با بازی سعید راد) را بازگو میکرد که در شب عروسیاش برادر همسرش لاله (با بازی فریماه فرجامی) را دستگیر میکنند و امانی رای به قتل او میدهد. فریماه فرجامی با بازی در نقش لاله که نماد زنان روشنفکر اما منفعل آن دوران بود آغاز درخشانی در سینمای ایران دارد. هرچند شخصیت او زیر سایه شخصیت امانی قرار میگیرد و بازیاش هم به اندازه بازی سعید راد درخشان نیست. اما بازی در چنین فیلم جنجالی شروع خوبی است تا فرجامی جای پایش را در سینمای ایران محکم کند.
فیلم بسیار جنجالی شد و برخی از سیاستمداران از جمله اکبر هاشمی رفسنجانی به تماشای آن نشستند. اما در نهایت خط قرمز نتوانست از سد سخت ممیزی عبور کند و به خاطر عدمحجاب بازیگر اصلی زن توقیف شد. اما همین فیلم توقیفی زمینه را برای ظهور یکی از بهترین بازیگران زن تاریخ سینمای ایران مهیا کرد.
تیغ و ابریشم | کارگردان: مسعود کیمیایی | سال ساخت: ۱۳۶۴
کیمیایی بعد از توقیف خط قرمز چهار سال کار نکرد. تا این که سرانجام تصمیم گرفت فیلمی اکشن با درونمایه سیاسی بسازد. فیلمی درباره ورود ۲۰ تن مواد مخدر به ایران برای توزیع در مدارس، دانشگاهها و جبهههای جنگ. «تیغ و ابریشم» هم مانند «خط قرمز» گرفتار سانسورهای متعدد شد و همین موضوع باعث شد تا تبدیل به فیلمی آشفته با داستانی غیرمنسجم شود.
عد از ۳۸ سال مهمترین تصاویری که از فیلم در یاد تماشاگران مانده یکی نقشآفرینی جمشید هاشمپور است که با سری تراشیده نقش یک قاچاقچی روشنفکر که کتاب آروارهها را میخواند و دیگری حضور محکم و درخشان فریماه فرجامی در نقش زنی بختبرگشته و معتاد که فرجامی بهتر از نابودی ندارد.
فرجامی با بازی در «تیغ و ابریشم» نشان داد چه بازیگر بزرگی است و چقدر خوب میتواند نقشی را که هیچ ربطی به او (حداقل در آن سالها) ندارد را با ظرافتی مثالزدنی بازی کند. بازی در «تیغ و ابریشم» باعث شد همه کارگردانان بزرگ سینمای ایران متوجه استعداد فرجامی شوند و به او پیشنهاد بازی در فیلمهایشان را بدهند.
اجارهنشینها | کارگردان: داریوش مهرجویی | سال ساخت: ۱۳۶۵
شاید کمتر کسی فکر میکرد داریوش مهرجویی به عنوان مهمترین کارگردان سینمای روشنفکری ایران پس از بازگشت از فرانسه تصمیم بگیرد سراغ ساخت یک کمدی انتقادی برود. اتخاذ چنین تصمیمی ریسک بسیار بزرگی برای مهرجویی به حساب میآمد و اگر «اجارهنشینها» شکست میخورد یقیناً مهرجویی تا سالها نمیتوانست در سینمای ایران کار کند.
هنوز بسیاری از منتقدان اعتقاد دارند که غلامحسین ساعدی در نوشتن «اجارهنشینها» نقش داشته و به همین دلیل است که این فیلم تا این اندازه درخشان از کار درآمده است. هرچه بود «اجارهنشینها» تبدیل شد به بهترین کمدی تاریخ سینمای ایران که میتوان از دل داستان آن نمادهایی را بیرون کشید که بیانگر وضعیت سیاسی آن دوران است.
مهندس افجهای نقش چندان مهمی در فیلم ندارد و بهترین توصیف از او را شاگرد بنگاه غلام ترکهای میگوید: زن خرپولی که از شوهر مرحومش به او ارث رسیده و دوره اُفتاده و زمین و ملک میخرد. اما همین مهندس افجهای است که صادقانه نظرش را درباره خانه (که خیلیها آن را به ایران تشبیه کردند) میگوید و نقاط ضعفهایش را گوشزد میکند. اما از طرف دیگر حواسش هم هست که این خانه چیزهای ارزشمندی هم دارد. وجود همین دیالوگ نشان میدهد هنرمندان ایرانی در اوج جنگ هم به آینده اُمیدوار بودند.
فریماه فرجامی در «اجارهنشینها» با صدای خودش و بدون استفاده از دوبله بازی کرد و نتیجه کار خوب از کار درآمد تا ثابت شود فرجامی صدای جذابی هم برای بازی در فیلمهای مختلف دارد.
سرب | کارگردان: مسعود کیمیایی | سال ساخت: ۱۳۶۷
کیمیایی بعد از دو تجربه ناموفق در سینمای پس از انقلاب در «سرب» سراغ یک موضوع حساسیتبرانگیز رفت و فیلمی در نقد صهیونیسم ساخت. بدون شک «سرب» مسعود کیمیایی یکی از بهترین آثار او در سالهای پس از انقلاب است؛ فیلمی درباره یک زوج یهودی که شاهد قتل عموی خود یعقوب هستند. این دو نفر بعد از دیدن صحنه قتل میگریزند و میرزا محسن که فردی متدین و بیگناه است دستگیر میشود. نوری برادر میرزا محسن تلاش میکند تا با پیدا کردن این زوج یهودی و بردن آنها به دادگاه بیگناهی برادرش را اثبات کند.
«سرب» فیلم نوری و بازیگر درخشانش هادی اسلامی است. اما فریماه فرجامی هم چندین قاب ماندگار در آن دارد که مهمترین آنها سکانسی است که دارند سر مونس را به دلیل این که مشکوک به تیفوس است میتراشند. فریماه فرجامی در «سرب» درخشش خود در «تیغ و ابریشم» را کامل میکند و نشان میدهد که بلد است در فیلمی با فضای مردانه به شکلی بازی کند که دیده و ستایش شود. بدون شک «سرب» یکی از نقاط اوج کارنامه فریماه فرجامی است.
مادر | کارگردان: علی حاتمی | سال ساخت: ۱۳۶۸
بدون شک «مادر» مهمترین و مشهورترین فیلم علی حاتمی در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. «مادر» تمام المانهای مورد علاقه علی حاتمی را درون خود دارد. مادر پیرِ مهربان سنتی، خانه قدیمی، زندگی قبیلهای و محلهای که یادآور گذشتههای دور است و جنبه نوستالژیک دارد. به واسطه حضور این المانها، «مادر» در ذهن ایرانیان تبدیل به یک خاطره جمعی شد.
فیلم شخصیتهای متنوعی داشت. محمدابراهیم لات و کاسبمسلک (با بازی محمدعلی کشاورز)، جلالالدین شاعرپیشه و عارفمسلک (با بازی امین تارخ)، غلامرضا عقبمانده (با بازی اکبر عبدی) و ماهطلعت زنی خانهدار و سربهزیر (با بازی اکرم محمدی). در میان شخصیتهای رنگارنگ فیلم ماهمنیر پیچیدهترین شخصیت بود. زنی آشفته و پریشان که به واسطه شکستهای متعدد در زندگی دچار اضطراب و اختلال روانی است. فرجامی در این فیلم هم سکانس خوب کم ندارد. خاطرهانگیزترین سکانس بازی فرجامی سکانس ماشینسواری خیالی او با غلامرضا است. سکانسی شاعرانه و حسرتبرانگیز که پرده از گذشته این دو شخصیت برمیدارد. سکانس پایانی فیلم هم که مهمترین سکانس فیلم است با حضور ماهمنیر شکل میگیرد و این موضوع نشان از اهمیت این شخصیت در «مادر» دارد. فرجامی نقش جوانیهای مادر را هم بازی میکند. او در این سکانسها هم حضور گرمی دارد. فرجامی با حضور در «مادر» توانست با تمام کارگردانان بزرگی که از دوران موج نو باقی مانده بودند کار کند و به وزن و اعتبار کارنامه خود بیافزاید.
پرده آخر | کارگردان: واروژ کریم مسیحی | سال ساخت: ۱۳۶۹
«پرده آخر» یکی از بهترین و دیدنیترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است که به اندازه کیفیتش قدر ندید. داستان یک خانواده مقروض قاجاری که تلاش میکنند با دیوانهکردن عروس خانواده سهم او را بالا بکشند در دستان واروژ کریم مسیحی که سینما را در کنار بهرام بیضایی آموخته بود تبدیل به درام جذاب و پیچیدهای شد که تماشاگر را شوکه میکرد. اما به جز ویژگیهای فنی و مضمونی پرده آخر کلکسیونی از بازیهای درخشان است؛ داریوش ارجمند، سعید پورصمیمی، نیکو خردمند، ماهایا پطروسیان، جمشید هاشمپور و حسین محجوب همگی در این فیلم درخشیدند.
اما حکایت فریماه فرجامی فرق میکرد. او در پرده آخر نشان داد به اوج پختگی و صلابت رسیده و میتواند نقش یک زن ساده و مضطرب را به خوبی بازی کند. بازی در پرده آخر سرانجام فرجامی را به کمترین حقش رساند و او را صاحب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره فیلم فجر کرد.
نرگس | کارگردان: رخشان بنی اعتماد | سال ساخت: ۱۳۷۰
«نرگس» بهترین فیلم کارنامه رخشان بنیاعتماد و یکی از نمونههای خوشساخت فیلم زنانه در سینمای ایران است. شاید نام فیلم «نرگس» باشد اما بدون شک این فیلم فیلم آفاق (با بازی فریماه فرجامی) است. زن تنها و بیکس و به آخر خط رسیدهای که از کودکی عادل (با بازی ابوالفضل پورعرب) را بزرگ کرده و به اجبار به عقد او درآمده است. آفاق برخلاف نرگس هیچ آرزو و آرمانی ندارد. او تنها چیز ارزشمندی که در زندگیاش دارد را به نرگس میبازد و تمام تلاشهای بعدیاش برای به دست آوردن زندگی بربادرفتهاش منجر به شکست میشود. بازی در نقش آفاق آخرین بازی مهم کارنامه بازیگری فرجامی است. بعد از بازی درخشان در «نرگس» فرجامی مسیر خودویرانگری را در پیش گرفت و خیلی زود فراموش شد.
آب و آتش | کارگردان: فریدون جیرانی | سال ساخت: ۱۳۷۹
«آب و آتش» یکی از معدود فیلمهای مهمی است که فرجامی پس از خود ویرانگری عامدانهاش بازی کرد. جیرانی برای نقش کوتاه اما مهم سیمین درخشان، مادر مریم (با بازی لیلا حاتمی) سراغ فرجامی رفت و فرجامی هم با توجه به وضعیتش توانست بازی قابل قبولی مقابل یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران یعنی پرویز پرستویی انجام دهد. اما از تکتک پلانهای حضور کوتاه فرجامی در این فیلم میشد فهمید کار او دیگر تمام است و اولین سوپراستار زن سینمای پس از انقلاب دیگر توانایی بازگشت به سطح اول بازیگری را ندارد. به همین خاطر است که تماشای فریماه فرجامی در «آب و آتش» انقدر حسرتبرانگیز و آزاردهنده است.